نمایندگی مجاز ضامن آهو 3

 

مرا که با تو شادم پریشان مکن !!!

آدم پریشان که می شود مثل گنجشک های به دام افتاده خودش را می زند به این درو آن در ،

 شیشه می بیند خیال می کند راه رهایی است

با اشتیاق و شتاب می دود سمتش

با مخ می رود توی شیشه

می افتد و شیشه و شیشه های بعدی

خسته می شود

قلبش تند تند می زند

اما

آدمی باید

 بنشیند و نگاه کند به اطرافیانش که مثل همین پنجره های بسته اند

مگر آن ها که با روشنی نسبتی دارند ......

می توانیم باشیم برای پریشان های اطرافمان پنجره ای به روی  روشنایی ....

 

الا

غریب خراسان

من اگر پریشان شوم تپش های دلم را تنها به پنجره فولاد تو می کوبم....

دیر زمانیست که بارانی ام

دست مرا بگیر ابر دلم را باز کن

 مرا تا حرم ببر

کاردلم بدون تو بالا گرفته است .........

 

کاردلم بدون تو بالا گرفته است .........