مثلا عیده ها !!!

با عرض سلام خدمت :

اونایی که اگر می خونن، نظر می دن...

اونایی که اگر می خونن، نظر نمی دن...

اونایی که نخونده، نظر می دن...

اونایی که چون نمی خونن، نظر هم نمی دن...

و و و

سلام به همه!

عید برای همتون مبارک باشه(عیدی ما هم فراموش نشه)

کی بود می گفت عید از «عود» می آد؟! فرقی هم نمی کنه. چون فکر نکنم هیچ بازگشتی برای من اتفاق افتاده باشه! شاید هم افتاده و خبر ندارم! شاید. نمی دونم! مثلا من که «مثلا» آدم خوبیم، به چی باید برگردم؟ یعنی باید «مثلا» بد بشم؟! خوب اگر «مثلا» تا الان مانتو می پوشیدم، شاید چادری شدن یه جور برگشت بود؛ اما من که خیلی وقته که «مثلا» چادر سر می کنم، به کجا باید برگردم؟! یعنی ۲باره مانتویی بشم؟ یا اینکه اگه «مثلا» هر روز صبح یه مقدار پول برای صدقه کنار می گذاشتم، حالا باید چیکار کنم؟ بیشتر و بیشترش کنم؟ اگه نداشتم چی؟!!!

راستی؛ سلف ۱۵ هم تموم شد!!! نمیشه تمدیدش کرد؟

و باز هم

من الله توفیق

عید مبارک!

سلام به همه

عید همه مبارک باشه ان شالله.

روز های عجیبین این روزها ! دریافتشون کار هر کسی نیست. ولی از بچه های موسسه هیچ چیزی بعید نیست. خدا همشونو حفظ کنه.

یا امام جواد، هوای همشون رو داشته باش مثل همیشه.

سلف ۱۵ هم مثل اینکه دوباره برقراره... تبلیغات هم بهتر از دفعه های قبل انجام شده. امیدواریم پخش غذاش هم هر دفعه بهتر از دفعه قبل بشه

یک نکته در مورد سلف ۱۵ به ذهنم رسید که خواستم نظر خواهی کنم؛

آیا اگر من دانشجو، بخواهم آخر هفته به خانه بروم و غذایم را نخواهم، یا اصلا از دانشجوهای اراکی باشم(که نیازی به غذای دانشگاه ندارند) آیا باز هم می توانم غذاهایی را که قصد خوردنشان را ندارم، برای سلف ۱۵ رزرو کنم؟! از نظر شرع مشکلی ندارد؟ چون بعضی می گویند : «یارانه ای که برای غذاهای دانشگاه صرف می شود، استفاده آن فقط برای دانشجو مجاز است.»

من الله توفیق

سکوت

به خدا حافظی تلخ تو سوگند، « نشد »

که تو رفتی و...

تسلیت می گم به همه ی خُدّام و برای سهل انگاری ناخواسته از همتون معذرت می خوام...

 

دل نوشت:

شادم تصور می کنی وقتی ندانی

لبخند های شادی و غم فرق دارند

برعکس می گردم طواف خانه ات را

دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند

من الله توفیق

شاهکار 2

زندگی  گرمی دلهای به هم پیوسته است

تا در آن دوست نباشدهمه درها بسته است

گرد هم آمدیم تا روایت کنیم با هم بودن را و برای هم بودن را. در دلمان یک نیاز را حس کردیم. نیاز به سَبُکی و راحتی! راهی پیش رویمان است! در این راه که وارد شوی به هیچ نهاد و ارگانی وصل نیستی فقط برای دلت کار می کنی. شنیدیم که این راه هیئتی است که نامش متبرک به نام پسر امام رضا یمان امام جواد(ع). پس می رویم که به خودمان ثابت کنیم, این سخن مولای اولمان را که: نیت خوب, برخاسته از سلامت درون است.

گویی آسمان دلم غبار گرفته. دلم می خواهد خودم را سبک کنم! تو هم اگر مثل منی یک سری به یک دفتر بزن.

دفتری که متبرک به نام جواد الائمه است. آن جا که بروی هر کار که بکنی در هیچ جایی ثبت نمی شود جز اینکه پسر امام هشتمت خودش هوای تو را دارد. و مهم تر این که با کار خوب دلت نورانی می شود.

همین که هر چه قدر هم کم بتوانی دست هم نوعت را بگیری برایت کافی نیست؟

پی نوشت: این هم یکی دیگر از نوشته های اعضای جدید موسسه است در مورد موسسه. واقعا دستشان درد نکند...

من الله توفیق

شاهکار 1

اولین باری که اسم خیریه جواد الائمه رو شنیدم تو نماز خونه دانشگاه  بود. چیزی که در مورد این موسسه نظرمو جلب کرد این بود که یه تشکل دانشجو محوره. برام جالب بود که افرادی توی دانشگاه به غیر از درس خوندن به چیزای دیگه ای هم اهمیت می دن. چیزایی که شاید خیلی از ما در زندگی امروز اون ها رو از یاد بردیم. مثلا از یاد بردیم که تو جامعه ای که ما جزئی از اون هستیم نیاز هست، نیازمند هست و چشم هایی منتظر، منتظر من، منتظر تو، منتظر ما.

آره، ما خیلی چیز ها رو از یاد بردیم، شاید حتی خودمون رو هم فراموش کردیم. اون قدر سرمون به کار خودمون گرمه که بی تفاوت از کنار هم رد می شیمو فقط رد می شیم!!!

ما به هم کمک نمی کنیم شاید چون صدای کمک خواستتن هم رو نمی شنویم. ما به هم کمک نمی کنیم چون فراموش کردیم پیرو چه مکتبی هستیم و ما به هم کمک نمی کنیم چون هزار و یک دلیل بی دلیل داریم.

اما در هیاهوی همین فراموش کردن ها و از یاد بردن ها، بعضی جاها هستن که باعث می شن یه چیزایی یادت بیاد. یکی از اون جاها همین موسسات خیریه ست که یادت میاره فطرت پاک و الهی تو هنوزم بیداره. یادت میاره که تو می تونی به جز خودت اطرافتم ببینی. همون چشمای منتظر، همون نیاز ها و نیازمندی ها و همون مکتب فراموش شده و با صدای بلند در تو نهیب می زنه که مکتب تو، مکتب فراموش کردن و ندیدن و بی تفاوت رد شدن نیست. مکتبی که تو پایبند اون هستی پر از احساس مسئولیت به هم نوعه، پر از عشق و محبت به بندگان خدا و پر از مهر و مهرورزی.

پی نوشت: این نوشته، از نوشته های یکی از اعضای تازه وارد وبلاگ است که اسمش را هم به من نگفته اند! اما عجب نوشته است!!!

من الله توفیق