خانوادگی (محرمانه)

خانوادگی (محرمانه)

  

فقط بچه های امام جواد بخوانند ....

سلام

خانم کریمی نظر شما در پست قبل دل ما را هوایی کرد

خیریه و موسسه رد پایی است  و خاطره ای که هر از گاه

پس می زند مثل نسیم

پرده های اتاقمان را

مخصوصا امشب شب اول ماه رمضان و یاد طرح ضیافت سال پیش چه قدر زود تبدیل شد به( یادش به خیر )

بعضی (یادش به خیر ) ها با یک آه و نفس عمیق پشت گوش می افتن ام بعضی ها همین که نفس میکشی جای زخمی روی دلت گذاشته اند که با یک نفس می سوزد درد می گیرد دوباره زمان می برد تا آرام گیرد ...........

دل دیگه
هر قدر پیش تر می رویم غیر ممکن است پیدا کنیم شبیه خیریه را در دوباره ها .

 *****************

پیام خانم کریمی :

سلام
بچه های امام جواد دلم براتون خیلی تنگ شده کاش فقط یه لحظه زمان روبه عقب برگردونند
خیریه دوست دارم
هرجا هستید خوش باشید
سلام
آقای حاجیان - اقای حسنی-حیدری -آقای تاری وردیلو - خانم حسین زاده - گرجی - کریم زاده -نوروززاده -گل محمدی -دلیری - هادی فر - قاسمی فر-یارخلج - علیجانی -معصومی زاده - وخیلی از بچه هایی که فامیلیاشون و فراموش کردم .
اراک تشریف بیارید خوشحال میشیم

 *************

دلتنگیییییییییییییییییم
بعضی ها میگن دلتنگی معنا ندارد
درست می گن دلتنگی معنا ندارد درد دارد بالام جان
دددددددددددددددددددرد

 

خدایی جای اسم یه سری از افراد خالیه ..........

خ. یزدانی  و طب سنتی اش / شربت سنتی جوانه تا جوانی ....

خ.چاوشی مسئول تدارکات

خ. وصالی اهداءعضو

خ. باقری بیمه امام جواد

خ. کیهان مسئول فعلی خواهران

 

خ . آنقی /خ. برخورداری  یادش به خیر پذیرایی جوانه تاجوانی

خ. محمدی (دوتاشون )

خ.ابراهیمی / خ. امیری زاده و دوستاش / خ. احمدی خطاط مهریار / خ. احمدی / خ . بغدادی نقاش/ خ. پرویزی نقاش /

خ . دامغانییییییییییییییییییییی خدایی خیلی جاش خالیه/ خ. رضایی /

 خ. عموشاهی که دلم براش یه ذره شده / خ. غفاری/ خ. صابری /

 خ. ملکیان که خیریه و هیئت می چرخید / خ.مهدیانی یادش به خیر جلسه مهریار پارسال/

خ. موسوی / خ. موگویی/خ.نوروزی  (یه زمانی هم بعد آقای حیدری مسئول وبلاگ بودن )/

 وو

آقای حقیقی مسئول فعلی خیریه

واما خود خیریه و

صاحبش ...........

آقا جان ! بچه هات کجا اند

 

بچه ها همیشه  پدر ها مادر ها توقع دارن از بچه هاشون که

لااقل هفته ای یه بار برن بهشون سر بزنن ولی بعضی بچه ها

خیلی بی وفا اند وقتی از آب و گل در می  آن  دیگه ماهی یه بار

هم سر به پدر مادر هاشون نمی زنن

یادش به خیریه پارسال  رفتیم خانه سالمندان خیلی از پدرها و پدر بزرگ ها را دیدیم

 تو دلمون گفتیم چه بچه های نامردی...

یادم نرفته یکی از پدرها گفت نمی خوام پسرم بیادبهم سر بزنه ولی

  تو این فصل همیشه بد جور سرما می خورد نکنه مریض شه

حالا

آقا جان بچه هات کجان

دیگه نمی آن

خدایی نه همشون ولی بعضی ها خیلی دلشون بزرگه 

 (رفتن یک سال و پشت سرشون هم نگاه نکردن )

 

اقا جان

از بچه هات خبر نداری

بهت سر نزدند ........

نگرانی؟؟؟؟؟؟

این جا دلت برایشان هی شور می زند ...........

اخبار گفت شهر آن ها امن و راحت است

تو باورت نمی شود ،

اخبار هیچ وقت.................

 دوستان دیگر احتیاط لازم نیست شکستنی ها شکست هرجور راحتید حمل کنید

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

................................گفتیم و همین باشد ..

 

و در آخر

برادر ها و خواهر ها

مهمانی خدا به کام تان ما را از دعایتان محروم نفرمایید

 

یا علی

 التماس دعا

                       

      نسکافه و آب می وه ای می نوشم

با حوصله کفش هام را می پوشم

از خیمه صدای العطش می آید

من می روم آب معدنی بفروشم ..............

(جلیل صفر بیگی )

 

محرم هم که نباشد دلمان هوای حسین می کند

مخصوصا این شب های آخر شعبان

 

همه چیز را خوب خوب می دانست

اما تا لحظه ی آخری که کاروان می خواست از مدینه راه بیفتد

دل توی دلش نبود

بالأخره برای قاسم زره بردارد؟

برندارد؟

چه کار کند؟

...................

 

نمی دانم اینها چه ربطی با وداع شعبان داشت اما دلم گریه می خواست

انگار کن می خواهی از آغوش یک عزیز جدا  بشوی بروی به آغوش یک عزیز دیگر

 

 

(حتی بیشتر )

 

آقا جان هوس آمدن این جمعه نداری ؟؟

 

دگر به دوری آقا نموده ایم عادت

                              وگرنه بر دل مجنون قرار بی معناست

 

دست قلم به پای ثنایت نمی رسد

مهر فلک به گرد عبایت نمی رسد

تردید در امامت تو هرکه می کند

عهدش به روز عهد و وفایت نمی رسد

مهدی اگر دعا نکند وای بردلم

دل را اگر صدا نکند وای بر دلم