سلام خدمت همه خادمین جوادالائمه(ع)

این مطلب رو برای این میزارم که بدونیم در حالیکه که ما خوشحالیم و روز عید در کنار خانواده یا دوستانمون بسر  میبریم عده ای از همشهریا و هموطنیامون زیاد حال خوشی ندارند . این رو میگم چون یه سر  رفتم کمیته امداد.... رفقا امیدوارم همیشه دلتون مملو از شادی برای اهلبیت باشه همینطور که خودشون هم فرمودند (شیعیان ما کسانی هستند که در شادی ما شاد و در حزن و اندوه ما غمگینند )

اما تورو خدا بی خیال نباشید.... به فکر مردم باشید...این مردم با همه عیب و ایراداشون عیال الله هستند..باید دوستشون داشته باشیم و تا جایی که میتونیم بهشون کمک کنیم (گرچه بعضی وقتها خیلی سخته....)

شاد بودن هنر است،

شاد کردن هنری والاتر،

لیک هرگز نپسندیم به خویش،

همچو یک شکلک بی جان شب و روز،

بی خبر از همه خندان باشیم،

بی غمی عیب بزرگیست که دور از ما باد...!!! 

انشا الله خدا لیاقت رسیدگی و کمک به بندگانش رو نصیبمون کنه....خودمونی بگم .... آخرش به نفع خودمونه...برادرم خواهرم (هر چه کنی به خود کنی / گرچه که خوب و بد کنی )

اما ازین غافل نباشید که همین چیزاست که میمونه

(اختلافی که هست در نام است /  ور نه سی روز بی گمان ماهیست

خیر دنیا و آخرت اگر خواهی       / بیش بخشیدن و کم آزاریست....... )

یعنی وقتی حیدری مرد هیچکس یادش نمیکنه مگر کسانی که حیدری بهشون خدمت کرده(انشاالله)

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...!!!

عید غدیر بر همه عاشقان و خادمان آقا امیرالمومنین مبارک باد.

نام علی :عدالت .............................راه علی:سعادت

عشق علی:شهادت.......................ذکر علی:عبادت

عید علی(علیه السلام) مبارک...

عیدتون مبارک(اصفانی بوخونین!!)

با سلام خدمت همه رفقای عزیز(چه اصفهانی و چه غیر اصفهانی)

امروز عید غدیره.منم اینقدر خوشحالم که اصلا نمیدونم چی میخواستم بنویسم.جالبه؟نه؟

پس بهتره اصلا من امروز هیچی نگم.یا اینکه همه چیزو از زبون غلام مخلص آقا امیرالمومنین مرحوم آغاسی بگم(به حق این روز عزیز خدا روحش رو سر سفره ارباب مهمون کنه)

محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت بادۀ غیب و شهود است
کلید مخزن سرّ وجود است

محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت

محمد را علی آیینه دار است
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی مشکل گشا کیست
کلیدکُنتُ کنزاًمخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد
 که زخم شیعه را مرهم گذارد


غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینۀ صدق و صفا کن
تجلی گاه نور مصطفی کن


راستی یادم اومد میخواستم چی بگم:

بایاد علی کار خدایی بکنید                              با نام علی گره گشایی بکنید
درجشن ولایت علی با صلوات                           دل را نجف وکرببلایی بکنید....

عمریست که دم به دم علی میگویم

در وقت نجات و غم علی میگویم

عمریست علی گفتم و انشاالله

تا آخر عمر هم علی میگویم....یا علی

(ویژه خادمین جوادالائمه(ع))-نامه یک زن آمريكايي به زنان مسلمان

 

با سلام خدمت همه خادمین آقا جوادالائمه(ع)

به منظور بالا بردن سطح فرهنگی و اعتقادی همه بچه های خیریه تصمیم بر این شد که قسمتهایی از آموزش اعتقادی و تخصصی رو از طریق وبلاگ به اطلاع عزیزان برسونم.

شاید در نگاه اول بگید این مطالب اصلا چه ربطی به خیریه داره؟ اما همانطور که توی جلسه ها هم گفتم یکی از اهداف والای موسسه افزایش سطح فرهنگی دانشجویان در زمینه های مختلف است و این فرآیند در جهت مبارزه با فقر و گسترش فقر زدایی در جامعه است(البته هم فقر مادی و هم فقر فرهنگی...). همه ی این مطالب در طول امور خیریه است و کاملا به هم مربوط میباشند.پس با مطالعه و تفکر درباره مطالبی که ارائه خواهد شد و همچنین با نظرات سازنده ی خودتون در مبارزه با فقر فرهنگی جامعه دانشگاهی سهیم باشید.

در قسمت اول نامه یک زن آمريكايي به زنان مسلمان رو براتون گذاشتم تا اینکه قدر این نعمتهایی که خدا بهمون داده بیشتر بدونیم:

تقدیم به خواهر مسلمانم :

صهيونيستها به ما از هاليوود حمله كردند؛ اما نه با هواپيماهاي جنگنده و يا تانك هاي دست ساخته خودمان، بلكه با رسانه ها و مطبوعات و سينما....

ادامه نوشته

اگرمن مسئول موسسه  بودم...

سلام!
با توجه به فرآیند بهبود کیفیت خدمت رسانی در موسسه جوادالائمه(ع) درجلسه خادمین جوادالائمه(ع) قرار بر این شد که پستهایی در وبلاگ موسسه  برای دریافت نظرها و انتقادها  و پیشنهادها و طرحها و .... شما دانشجویان عزیز قرار داده بشه تا علاوه بر مشارکت فکری شما عزیزان در امور مدیریتی و اجرایی موسسه ما هم از ایرادها و مشکلات اجرایی خود بیشتر از قبل با خبر شویم و به یاری حضرت حق بیشتر و بهتر به بندگان خدا خدمت کنیم...
در این راستا از همه دوستان و همکاران محترم و خادمین جوادالائمه(ع) درخواست میکنم خودشون رو در جایگاه مسئول موسسه قرار بدند و  با طرح راهکارهای مفید خودشون ما رو در این امر مهم یاری کنند.....
به هرحال کوچکترین مطلبی که به نظرتون می رسه می تونه برای ارتقای مدیریت مفید باشه حتما مطرح کنید.درصورت لزوم پاسخ میدیم.خودمونی بگم(هر چه میخواهد دل تنگتان بگویید...)
در اولین قسمت می پردازیم به مسئول کل موسسه جوادالائمه(ع) ....
اگر من مسئول موسسه بودم............
با تشکر قبلی از لطف شما عزیزان
 

شیطان را دیدم(ویژه خادمین جوادالائمه(ع))

ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند وهول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند. توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خيانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر كس چيزي مي‌خريد و در ازايش چيزي مي‌داد.
بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را.
بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را.
شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد. دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم. انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم، ‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم. نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور  مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني!آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌:
 البته تو با اينها فرق مي‌كني. تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد. اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هر چيزي فريب مي‌خورند.
از شيطان بدم مي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف  بزند واو هي گفت و گفت و گفت.
ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌ي عبادت افتاد كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود. دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم. با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد. بگذار يك بار هم او فريب بخورد.
به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توي آن اما جزغرور چيزي نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت.
 آری فريب خورده بودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌ نبود! فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام.
تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. 
مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم. عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم.
به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود.
 آن وقت نشستم و هاي هاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌بلند شدم.
 بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم، صداي قلبم را.و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم. به شكرانه قلبي كه پيدا شده بود .

با سلام خدمت همه خادمین جوادالائمه(ع)(همه کسانی که در این موسسه به هر نحوی خدمت میکنند).نمیدونم منظورم رو از این متن متوجه شدید یا نه!..اگر شک دارید خواهشا یه بار دیگه بخونیدش

بله رفقا.هدفم فقط هشدار بود.به خودم و بعد هم به بقیه رفقا.

به خدا قسم این قضیه خیلی جدیه...باید خیلی مراقب باشیم.استادم میگفت شیطان هر کسی رو از راه خودش سراغش میره...یه آدم چشم چرون رو بصورت یه نامحرم-یه آدم بخیل و پولدوست رو به صورت یه تاجر پولدار-یه آدم خوب و روحانی رو هم بصورت یه عارف واصل شیدا...

اما رفقا سراغ ما چه جوری میاد؟؟؟

من از یه چیزی مطمئنم :هر جوری بیاد یه جوری میاد که ما اصلا فکرش رو هم نمیکنیم.

بله.اصلا فکرش رو هم نمیکنیم.اگر تونست (که غالبا می تونه) به انجام کارهای بد تشویقمون میکنه

اگر هم نشد سعی میکنه کارهای خوبمون رو خراب کنه...یعنی میاد شروع میکنه تو ما چند تا غده سرطانی ایجاد کردن.منظورم عجبه و ریا و ....این چیزا آفت هر کار خیر و خدمت خالصانست.مثل آتیش تو انبار پنبه.همه رو از بین میبره.باید خیلی مراقب باشیم رفقا...مفت از دست ندیم مقام نوکری اهلبیت رو

 

چی می شد؟؟؟...

 

چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده چرا كه دیروز ما وقت نكردیم از او تشكر كنیم .
چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی كرد چون امروز اطاعتش نكردیم
.
چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود چرا كه امروز قادر به دركش نبودیم
.
چی می شد دیگه هرگز شكو فا شدن گلی را نمی دیدیم چرا كه وقتی خدا بارون فرستاده بود گله كردیم
.
چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می كرد چرا كه ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ كردیم
.
چی می شد اگه خدا فردا كتاب مقدسش را از ما می گرفت چرا كه امروز فرصت نكردیم آنرا بخوانیم
.
چی می شد اگه خدا در خا نه اش را می بست چون ما در قلبهای خود را بسته ایم
.
چی می شد اگه خدا امروز به حرفهایمان گوش نمی داد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نكردیم
.
       چی می شد اگه خدا خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت چون فراموشش كردیم....


بمناسبت شهادت آقا جوادالائمه(ع)

وقتی وارد حرمش میشی بدجوری دلت هوایی مشهد میشه. میدونی چرا؟ چون دل امام رضا(ع) هم اینجاست. آخه دردانه آقاست.ما خادمین جوادالائمه(ع) درمونده که میشیم آقا را به گلش قسم میدیم و میدونیم که دست خالی برنمیگردیم.

(اما آقا... یه عده جوون دلسوخته دارن به عشق شما خدمت میکنند.هیچی هم مزد نمیخواند. اما وقتی یه اسم جلوشون برده میشه از ته دل آه میکشن. میگن یعنی میشه...یه روزم نوبت ما بشه...

آقاجان . نوکرات انتظاری ندارند. فقط وظیفشونو انجام میدند. اما حیفه که شما یه کربلا نبریشون ها!... اینو از طرف همه رفقام میگم :

از ما نیاز میرسد و از تو ناز عجب

                درد سری شده سفر کربلای ما

حال خودتون میدونید آقا. نوکرای خودتون هستند. هر چی کرمتونه همون برا ما بسه....)

"توی حرمش نشسته بودم داشتم زیارت جامعه کبیره می خوندم همون دعایی که عالیترین صفات اهل بیت(علیهم السلام) در آن آورده شده. بعضی ها فکر می کنند تو این زیارت غلو شده اما اینطور نیست.وقتی ما خودمون چیزایی را نداریم و تصور آن کمالات برامون سخته فکر می کنیم هیچکس هم نمیتونه به آن مقامات برسه .در حین خواندن دعا یکدفعه متوجه شدم حرم خلوت شده .خادمان همه را بیرون کردند و ما را نیز...امام رضا منو ببخش اما قسمتی از دیوار حرم تخریب شده بود دیواری که بال ملائک آن را نوازش کرده بودند.دلم از غربت آقا گرفت شاید هم این رسم روزگاره که هر چی ماه تر باشی بیشتر تو چاه کنعان اسیرمیشی(-بخدا اگر شیعه از این داغ(بی حرمتی به ساحت معصومین و تخریب حرمهای شریفه کاظمین و سامرا)دغ کنه و بمیره نباید ملامتش کرد. نمیدونم دیگه چه دردی بزرگتر از این میخواستن رو دل شیعه بذارند-)

آقایی که از 8 سالگی امام شد و بعدها مانند جد غریبش امام حسن در خانه خود هم غریب شد.مگر مامون اجازه میدهد ابن الرضا(ع) در خانه خویش راحت باشد؟مامون دخترش را به ایشان تزویج کرد برای اینکه ایشون رو هم مثل پدر غریبش .....

رنجهایی که ام الفضل بر امام وارد کرد بر صفحه تاریخ حک شده..

(رفقا یه مرد وقتی تو کارهاش به مشکل میخوره وقتی عرصه براش تنگ میشه میگه عیبی نداره شب که رفتم خونه به همسرم میگم. دلم آروم میشه.اما من بمیرم برای آقام جوادالائمه(ع) . تو خونه هم غریب بود.دشمنش زنش بود.ای لعنت به ذاتت ام الفضل .وقتی آقا داشت ناله میزد جگرم... همه کنیزا رو جمع کرد پشت در اتاق.گفت دست بزنید هلهله کنید تا کسی صدای جگر گوشه زهرا رو نشنوه...

بسه دیگه. امام زمان منو ببخشید)

  و در آخر اینکه امام جوان ما را در 25 سالگی شهید کردند.امامی که به سخاوت شهره بود و ما یادمون رفته که تو کارهامون بهشون اقتدا کنیم. یادمون رفته اگه میخوام آقا تو غربتش نمونه بهتره کاری کنیم که دیگه مهدی فاطمه غریب نمونه. مطمئنا این زمونه گل نرگس داره کیسه هایی را که یک روز جدش امیرالمومنین(ع) به دوش می کشید به دوش می کشه.نگذاریم سنگینی بارها رو دوش آقامون بمونه . نگو نمیدونم بلد نیستم. تو قدم بردار خودش کمک می کنه. اگه نمی تونی دیوار حرم جدش را درست کنی حداقل روی دلش مرهم بگذار اگه اونو هم نمیتونی حداقل دلشو نشکن."

این متن(نجوای یک زائر منتظر) بود اما مطالب داخل پرانتز از بنده حقیر.امیدوارم بنده رو عفو کنید بخاطر مطالبم.نتونستم جلوی خودمو بگیرم.رفقا فقط التماس دعای فرج. یاعلی

این جمعه نیا امیرمان می آید!!

                          آن جمعه نیا وزیرمان می آید!!

داریم حساب می کنیم آقا جان

                        با آمدنت چه گیرمان می آید؟!!

 

شهادت رئیس موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع) یعنی

آقا محمد ابن علی ابن موسی الرضا(ع) را به همه عاشقان و

دلسوختگان آن حضرت خصوصا خادمین موسسه تسلیت میگویم.

در ادامه مطلب قسمتهایی از زندگینامه با برکت ایشان را میتوانید ملاحظه کنید.التماس دعا..

 

ادامه نوشته

حرف های نا گفتنی!

دل ما تا در تو نیارامد , آرام نمی یابد!...

این حرفو ازوقتی بچه بودم یاد گرفتم که "اگه حرفی رو نمی تونی بزنی ،بنویس"اما یادم نمی یاد کسی گفته باشه ،وقتی حرفی حتی نوشتنش هم سخته ،باید چه کار کرد !

حرفای دلم رو نه می تونم بگم ونه می تونم بنویسم .احساس می کنم دلم اونقدر تنگ شده که هیچ حرفی ازش بیرون نمیاد و یا شاید اونقدر گرفته که تموم حرفام همونجا زندونی شدن .

خیلی دلم می خواد از تموم چیزایی حرف بزنم که دلتنگم کرده.بگم که چقدر دور شدیم و فراموشکار، چقدر سرد شدیم و بی احساس و گاهی چقدر گستاخ می شیم و ناسپاس !

گاهی اونقدر دور خودمون می چرخیم و می چرخیم ،بدون این که قدمی جلو بریم و دست آخر به هم خسته نباشید می گیم. گاهی اونقدر بی حرکت توی سایه می مونیم ، که خورشید غروب می کنه وگاهی اونقدر باسرعت می دویم که می تونیم سراب رو با دستامون لمس کنیم.

دلم می خواد فریاد بزنم و بگم ،دلش برای تک تک مون تنگ شده وباتموم این حرفا چشم به راهمونه...

حالا که فکر می کنم ،می بینم وقتی که دلت اونقدر تنگ شده که حرفاشو حتی از یه تیکه کاغذ هم دریغ می کنه،شاید تنها راهش اینه که مثل مولا سر توی چاه بکنی وبا تموم تنهاییت فریاد بزنی.

اما تنهایی ما کجا و علی (ع) کجاو...(برگرفته از وبلاگ خیریه دانشجویی سابقون)

 

طرح محاسبه ي نفس

بسم رب المهدي ارواحنا الفداه

سلام بر مهدي فاطمه سلام بر منتظران حضرتش 

براي آنان كه به دنبال هدايتند :

عمده ي وظايف سالك ( راه خدا) پس از انجام توبه صحيح چهارچيز است كه آنها را اركان اربعه ي سلوك مي نامند و عبارتند از :

مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه يا معاقبه

(رساله لقاء الله ميرزا جواد ملكي تبريزي)

استاد ما مي گفتند: علت اينكه ما موفق به مراقبه نفس نمي شويم اين است كه محاسبه نفس را جدي نمي گيريم.

احاديث در زمينه ي تاكيد بر محاسبه ي نفس بسيارند ( چند نمونه ) اما چرا ما باوجود اين همه تاكيد و سفارش هميشه غافليم؟

طرح محاسبه ي نفس

 شرح طرح:

 

ادامه نوشته