سلام.فقط میخواستم بگم رفقا تورو خدا دعا کنید.نه بخاطر خودمون.بخاطر اون خانمی که از همه بیشتر منتظر ظهور پسرشه...

به خدا وقتایی که مدینه - خصوصا بقیع رو تلویزیون نشون میده یا جایی عکسشو میبینم قلبم آتیش میگیره.علتش رو فکر کنم هر شیعه دلسوخته ای بدونه....

به خدا غمی بزرگتر از غم آل الله تو دنیا نیست.نه تنها تو این دنیا بلکه تو هیچ دنیایی نیست.

قربون صبرت برم مولا یا امیرالمومنین.چه چیز ها دیدی و بخاطر خدا هیچی نگفتی....

نمیدونم دیگه چه مصیبتی سنگینتر از این برا یه مرد وجود داره که جلوی چشمش خانمش رو ....

ای کاش میمردم و این حرفا رو نمیگفتم.امیدوارم امام زمان(عج) منو ببخشه...

اما انشالله همین روزا آقا میاد و عقده شیعه رو باز میکنه...بیاید دعا کنیم رفقا.نه فقط با زبان.با قلب و دل و همه وجود باید دعا کنیم...

یا فاطه من عقده دل وا نکردم

                                              گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم 

 

ویژه برنامه توزیع غذا در مناطق محروم توسط بچه های موسسه جوادالائمه(ع)

شب و شام میلاد امام رضا یعنی بعد از طرح سلف ۱۵ بود.قرار بود عده ای از خواهرا رو از طرف موسسه ببریم برای پخش غذا در مناطق محروم اراک.جالبیش اینجا بود که کلی اصرار کردیم ۱۵ نفر بیشتر نیاد و جای تشکر هم داره.!!چون واقعا به حرف ما گوش دادن و  بجای ۱۵ نفر ۳۵ تشریف آورده بودن و این به این دلیل بود که خواهرا بیشتر از برادرا دغدغه کمک به همنوع دارند یا بهتر بگم آقایون بعضی وقتها بی خیال ترند! البته به این علت که رئیس ما خود آقاست و ایشون هیچ وقت کسی رو  رد نمیکنه  ماهم نتونستیم به کسی "نه" بگیم و همه رو بردیم برا پخش غذا....

ادامه نوشته

یا علی....ادای تو را در می آوریم!!!...

 

سلام به همه عزیزانی که در موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع) خدمت میکنند و به اونایی که به هر دلیلی این امکان رو ندارند اما دلشون با این موسسه همراهه.خوش بحالتون . بعدا میگم برای چی!!!

اما رفقا لازم دونستم مطالبی رو یادآوری کنم یا بهتر بگم  هشداری بدم به امثال خودم که گرد و غبار دلبستگی به دنیای پست و بی ارزش چشم دلشون رو به روی حقایق بسته...همین.

یا علی....ادای تو را در می آوریم!!!...

از کوله های کهنه غذا در می آوریم

                            خوب!راستش ادای تورا در می آوریم

در روزگار سرد و کسل،کنج عافیت

                            شمشیر از غلاف خدا در می آوریم

ما بی نماز مانده ترین ها،سر نماز

                           خود را به شکل مرد گدا در می آوریم

انگشتر عقیق تورا در می آوریم

                            اشک تورا اگرچه جدا در می آوریم

این شوروشوق وشعروشعاری که بین ماست

                             از بی بهانگیست،ادا در می آوریم

در بین خطبه های تو شمشیر می کشیم

                            در موسم جهاد عصا در می آوریم

گیسو به خون خضابی ِمحراب ِعدل و داد!

                           ما نیز کیسه های حنا در می آوریم

کشکول و تیغ و نام تو در قهوه خانه ها

                             در خلسه ها دلی ز عزا در می آوریم

با ذکر یا علی مددی دست می دهیم

                             دستی که سرد پیش برادر می آوریم

صبر و سکوت وبغض تو مولا شکستنی ست

                            ما عاقبت صدای تو را در می آوریم...

البته یه مطلب دیگه ای هم میخواستم بگم.راستش نمیدونم چطور  یه حس غریب رو که البته  خیلی آشناست باید بگم.داشتم نظرات عزیزانی که لطف کرده بودن و نظر داده بودن رو با دقت تمام میخوندم که یهو یه چیزی دلم رو زیر و رو کرد.شاید یه فکر!شاید هم یه آرزو!! پیش خودم فکر میکردم یعنی میشه یه روز که دارم نظرات رو میخونم یه نظر از اربابم آقا امام زمان(عج) بینم؟؟؟ یعنی میشه یه روز با نظر لطف و کرامتشون-مثل یک پدر مهربان کار من حقیر و دیگر خادمین موسسه آقا جوادالائمه(ع) رو تایید و امضا کنند؟؟؟آقا جان..گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب /جان به لب آمده از درد خدا را دریاب...

رفقا تورو به خدا دعا کنید... 

دل عاشق به پیغامی بسازد/                    خمارآلوده باجامی بسازد/

مراکیفیت چشم توکافیست/                    ریاضت کش به بادامی بسازد...

جزدرحضورنور ،دلم وا نمی شود
                                               صبح است وآفتاب ،هویدا نمی شود
ای آخرین طبیب دل دردمند عشق
                                                بازآ،که درد ،بی تو مداوا نمی شود...

 موسسه خیریه دانشجوئی جوادالائمه(ع)

عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشته ای؟

 

پرنده بر شانه های انسان نشست

انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت:

من که درخت نیستم!!!

تو نمیتوانی روی شانه من آشیانه بسازی!

پرنده گفت:

من فرق درختها و آدمها را خوب میدانم،

اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می گیرم.

انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود.

پرنده گفت:

 راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟

انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید.

پرنده گفت: نمیدانی... نمیدانی توی آسمان چقدر جای تو خالیست؟؟؟

انسان دیگر نخندید.انگار ته ته خاطراتش چیزی به یاد آورد.

چیزی که نمی دانست چیست.

شاید یک آبی دور،یک اوج دوست داشتنی.

پرنده گفت:

غیر از تو پرنده های دیگری را نیز می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است.

درست است که پرواز برای یک پرنده ضروری است،

اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود.

پرنده این را گفت و پر زد.

انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد.

و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش،آسمان بود.

و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج میزد.

آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت:

یادت می آید؟تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟

زمین و آسمان هر دو برای تو بود.اما تو آسمان را ندیدی.تو خودت زمین را گزیدی!!

راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت

و جای خالی چیزی را احساس کرد!!!.

آنوقت رو به خدا کرد و گریست...

 

 موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع)

 

راهی بسوی آسمان...

 بیا به خانه ی آلاله ها سری بزنیم

زداغ با دل خود حرف دیگری بزنیم

به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم

سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم

شبی به حلقه ی درگاه دوست دل بندیم

اگر چه وا نکند دست کم دری بزنیم

تمام حجم قفس را شناختیم بس است

بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم

به اشک خویش بشوییم آسمانها را

ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم

اگر چه نیت خوبیست زیستن اما

بیا که دست به تصمیم بهتری بزنیم

کلیه عزیزانی که قصد همکاری با این موسسه مقدس را دارند می توانند به دفتر این موسسه

 واقع در ساختمان گل و گلاب - طبقه همکف - دفتر مرکزی موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع) مراجعه کنند.

ما همچنان منتظر حضور سبزتان هستیم...

 موسسه  خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع)

خطاب به خودم می گویم. به خودم که هرجایی است. به خودم که رسم و راه عاشقی را نمی داند. به خودم  که لاف عشق می زند، اما سنگ راه شده. با خودم هستم: ای من! چرا؟! چرا قدر سوز سینه ات را نمی دانی؟! چرا قدر اشکهایت را نمی دانی؟! چرا در اعمالت تابع امامت نیستی؟!

اگر او خورشید است، برو رسم عاشقی را از آفتاب گردان یاد بگیر. ببین که آفتاب گردان فقط به سوی خورشید نگاه دارد. تنها امیدش خورشید است. ولی تو نگاهت به کجاست؟! به دست این مردم، یا به خواهش های شیطان.

چرا بهانه می گیری. می خواهی بگویی که خورشیدت پشت ابر است، می خواهی بگویی نمی توانی خورشید را ببینی؟! نگاه کن آفتاب گردان را، که وقتی خورشید از او رخ می پوشد، سر به زیر می اندازد، این معنی وفاداری به خورشید است.

ای من!

تو که خورشیدت (امام زمان) هیچ گاه از تو رو بر نمی گرداند. تو که خورشیدت همیشه بالای سرت هست، حتی اگر ابری مانع این شود که تو او را ببینی. پس چرا به جای تبعیت از نور خورشید، از نفست تبعیت می کنی. مگر بارها به تو ثابت نشده که این نفس، تو را به بیراهه می کشاند، تو را به وادی نیستی رهنمون می کند و آفتاب رهنمون توست در تاریکی ها.

خدا با کیست؟؟؟...

هزاران نفر برای طلب باران دعا میکنند...
غافل از اینکه خدا با کودکیست که چکمه هایش سوراخ است..
 
 
 
 
خداوندا باران رحمتت همیشه درحال باریدن است واین ماییم که کاسه هایمان را بر عکس میگیریم.
خدایا توفیق بر عکس نکردن کاسه هایمان را عطا فرما تا از باران رحمتت لبریز گردند.
موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه(ع)